گل هایش

گل هایش توی دستش بود نشسته بود لب جدول
رفتم نشستم کنارش 
گفتم:برای چی نمیری گلهایت را بفروشی؟
گفت:بفروشم که چی؟
تا دیروز میفروختم که با پولش ابجیمو ببرم دکتر
دیشب حالش بد شد و مرد
با گریه گفت:تو میخواستی گل بخری؟
گفتم:بخرم که چی؟
تا دیروز میخریدم برای عشقم
امروز فهمیدم باید فراموشش کنم...!
اشکاشو که پاک کرد یه گل بهم داد
با مردونگی گفت:بگیر
باید از نو شروع کرد 
تو بدون عشقت و من بدون خواهرم!!!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد