بخواب آرام ای عشقم ...

بخواب آرام ای عشقم که من بیدار بیدارم

فراقت تا سحر هر دم کند بیمار بیمارم

بخواب آرام جان من کنارت بودم و هستم

بخواب آرام من امشب چو هر شب سخت هوشیارم

تمام هستی ام خوابی ، برایت شعر می گویم

بخواب آرام تا فردا که من مشتاق دیدارم

میان سینه ام بغضی دل من گریه می خواهد

ز ترس بودن بی تو ، ز فکرش نیز بیزارم

دلم تنگ است می دانی که بی تو هیچ و تنهایم

نگر بر تلخی ام بی تو به این روز و شب تارم

چه میشد گر سحر میشد دلم بی تاب روی تو

نوازش کن مرا هر دم که من بی عشق بیمارم

به چشمانت قسم عشقم که بی عشق تو میمیرم

فدای پاکیت گردم گل زیبا و بی خارم

تمام آرزوی من ، بخواب آرام چون هستم

نوازش می کنم مویت بخواب آرام ، بیدارم

گل هایش

گل هایش توی دستش بود نشسته بود لب جدول
رفتم نشستم کنارش 
گفتم:برای چی نمیری گلهایت را بفروشی؟
گفت:بفروشم که چی؟
تا دیروز میفروختم که با پولش ابجیمو ببرم دکتر
دیشب حالش بد شد و مرد
با گریه گفت:تو میخواستی گل بخری؟
گفتم:بخرم که چی؟
تا دیروز میخریدم برای عشقم
امروز فهمیدم باید فراموشش کنم...!
اشکاشو که پاک کرد یه گل بهم داد
با مردونگی گفت:بگیر
باید از نو شروع کرد 
تو بدون عشقت و من بدون خواهرم!!!