انتـــــــــــظــــــار...

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...

کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...

کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم

و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است

میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...

کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...

میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود

 میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهیه . اما معنیش رو شاید سالها طول بکشه تا بفهمی !

تو این کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شیر می خواد!

تنهایی ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا امیدی ، شکنجه رو حی ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛

هق هق شبونه ؛ افسردگی ، پشیمونی، بی خبری و دلواپسی و .... !

 برای هر کدوم از این کلمات چند حرفی که خیلی راحت به زبون میاد

و خیلی راحت روی کاغذ نوشته میشه باید زجر و سختی هایی رو تحمل کرد

 تا معانی شون رو فهمید و درست درک شون کرد !!!

متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم

 از انتظار ... از انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار متــــــنـــــفــــــرم



The End

دل شکسته...



کهنه فروش داد میزنه چراغ شکسته میخریم….. کفشای پاره میخریم …. اسباب کهنه میخریم ….. بی اختیار دادزدم : کهنه فروش قلب شکسته میخری



نمی دونم گنجشک ها که شبیه هم هستند چه جوری همدیگه رو می شناسن... و نمی دونم چند نفر شبیه من هستند که تو دیگه منو نمی شناسی




دیگه یار نمی خوام وقتیکه می بینی عشق دوروغه چراغش بی فروغه آخه وقتی که وفا نیست عشقو عاشقی چیست؟؟؟؟؟؟













وقتی دهکده ای آتش می گیرد همه دودش را می بینند اما وقتی قلبی آتش می گیرد کسی شعله اش را نمی بیند




گرچه آب رفته بازآید به رود

ماهیه بیچاره اما مرده بود

بر سر پیمان  خود محکم نبود

سهم من از عشق جز ماتم نبود


بر سر پیمان  خود محکم نبود

سهم من از عشق جز ماتم نبود

گفت در عشقت وفادارم بدان

من تورا بس دوست میدارم بدان

شوق وصلت را به سر دارم بدان

چون تویی مخمور خمارم بدان  

باتو شادی میشود غمهای من

باتو زیبا میشود فردای من


وای از آن شب زنده داری تا سحر

وای از آن عمری که با او شد به سر

مست او بودم ز دنیا بی خبر

دم به دم این عشق میشد بیشت

نیمه شب آواره و بی حس و حال

در سرم سودای  جامی بی زبان

دل به یاد آورد اول بار را

خاطرات اولین دیدار را

آن نظر بازی و آن اسرار را

آن دوچشم مست آهو وار را


خداحافظ همین حالا که من تنهام ، به شرطی که بفهمی جاریه اشکام ، به یاد اون همه تردید ، به یاده آسمونی که منو از عشق تو میدید ، اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت سادست ، یه اینکه میشه باور کرد دوباه آخر جادست. خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رویاها ، بدونی بی تو ، با تو همینه رسم این دنیا











معمولی...




سلام

خوبی؟خوشی؟

سلامتی؟

کنکور خوب دادی؟

آخه این جه سوالیه که پرسیدم ، معلومه که خوب دادی!!!

من بــــــــــــــــد ندادم!!!

راستی قالبه وبلاگو عوض کردم!

چطوره؟

آهنگش هم حدس بزن!

فکر کنم دوست داشته باشی

چون کره ای!













آهان یه چیزی یادم اومد

اون شب هرچی بهت میگم اومدی وبلاگو ببینی یا نه!

هی جوابه سربالا میدادی!!!

عجب آدمی هستی

خب زورت میاد

واااااااااای!




حالا دیگه بی خیال


هرکسی یه جوریه







خب بله دیگه حرفی نیست

فقط:









خب من باید برم
قربانت


بای